- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در آن شب در سرای ام هانی روان شد سوی قصر لا مکانی
2 براق برق سیر آورد جبریل که جوزا را غبارش کرد تکحیل
3 نشست احمد بر آن برق قمر سم چو جرم شمس بر چرخ چهارم
4 براق اندر هوا شد چون شهابی نبی بر پشت او چون آفتابی
5 چو از بیت الحرام احمد سفر کرد به سوی مسجد الاقصی گذر کرد
6 خطاب آمد ز سلطان عطا ده که سبحان الذی اسری به عبده
7 خیال فکر و عقل و روح را مان به صحرای درون تنها برون راند
8 قدم بر باب هفتم آسمان زد وز آنجا شد، علم بر لامکان زد
9 براق و جبرئیل آنجا بماندند به خلوت خواجه را تنها بخواندند
10 چو تیر غمزه در یک طرقوا گویان ملایک رسید از خوابگه تا قاب قوسین
11 ز حضرت خلعت لولاک پوشید رحیق جام اعطیناک نوشید
12 ملایک پردهها را بر گرفته نبی را صحبتی خوش درگرفته
13 ز دیوان الهش هشت جنت ببخشیدند و کرد از آنجا باز گردید
14 به یاران از ماتع آن جهانی کلید جنت آورد ارمغانی