آن ماه شب افروز، که در پرده از قاسم انوار غزل 117

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

آن ماه شب افروز، که در پرده نهانست

1 آن ماه شب افروز، که در پرده نهانست در پرده نهانست، ولی پرده درانست

2 روشن نتوان گفت که: سر چیست؟ که آن یار با نام و نشان آمد و بی نام و نشانست

3 مشکل همه اینست که: در عالم تمییز آنرا که دو اخوانی درد تو همانست

4 با خواجه حکایات نهایات مگویید کو عاشق جان نیست، ولی عاشق نانست

5 در دار فنا فکر اقامت نتوان کرد کین ملک قدم نیست، که شهر حدثانست

6 در راه خدا مرد امین باش، که هر جای چون مرد امین آمد در عین امانست

7 قاسم، بحقیقت دل خود هر که بداند در مذهب عشاق بصیر همه دانست

عکس نوشته
کامنت
comment