آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان از قاسم انوار غزل 498

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان

1 آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان «الله معک » گفت همه جان کریمان

2 «الله معک » چیست؟ خدا یار تو بادا چون یار تو شد یار، شود کار بسامان

3 با حضرت حق باش بهر حال که باشی تا مشکلت آسان شود و بخت بفرمان

4 آسان چه بود کان صنم از پرده درآید؟ کار تو شود چون زر و مشکل همه آسان

5 ای جان و جهان، نقد تو در خانه خویشست زین حال چو خوش وقت شدی، دست برافشان

6 ما را قدحی داد، دل و دین و خرد برد دیگر چه کند تا پس از این ساقی مستان؟

7 جایی که نماند ورع و زهد و سلامت در هر دو جهان عشق بود سلسله جنبان

8 در حال شود ملک و ملک راکع و ساجد آنجا که قیامت شود از قامت انسان

9 قاسم چو ترا دید حیات ابدی یافت در حضرت واجب شد ازین خطه امکان

عکس نوشته
کامنت
comment