-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن ماه اگر فرو کشد از روی خود نقاب از شرم روش خون چکد از روی آفتاب
2 بیدار بخت تست ولیکن به چشم ما ای دوست از چه روی ببستست راه خواب
3 بازآ که از فراق رخ دلفریب تو خون می رود ز دیده ی جانم به جای آب
4 پیش لب چو آب حیات تو عاشقان از دل کنند آتش و از سینه ها کباب
5 بر باد داده ای تو چو خاکم ز عشق خویش آبم ببرده ای تو از آن آتش مذاب
6 خوی می چکد ز عارض چون یاسمن تو را گل چون عرق کند بچکد زو به دم گلاب
7 در خواب دولت شب وصلم نموده اند تشنه ز حسرت آب تصوّر کند سراب
8 چون زلف سرکشت دگرم تاب می دهی زین بیش دلبرا ز من خسته سرمتاب
9 از غمزه های مست خود ای نور دیده ام کردی چو چشم خویش جهان سر به سر خراب