که آن لعل لب نوشین گزیدست از جهان ملک خاتون غزل 162

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

که آن لعل لب نوشین گزیدست

1 که آن لعل لب نوشین گزیدست که مهرت را به جان و دل خریدست

2 کند منع من مسکین بی دل کسی کان روی مهوش را ندیدست

3 بشد عمری که تا آن دلبر از ما بسان آهوی وحشی رمیدست

4 مگر آهو که مشک آید ز نافش بگرد کوی آن مه رو چریدست

5 دو دیده در رخ زیباش بستم که وصلش لعل جانم را کلیدست

6 نهال قامتم از بار هجران به بستان فراق او خمیدست

7 کسی حال من بی دل بداند که طعم شربت هجران چشیدست

8 دل و دست امید من یکی روز گلی از گلشن وصلش نچیدست

9 اگرچه بار بسیارم به دل هست جهان در کوچه ی عشقش خزیدست

عکس نوشته
کامنت
comment