حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی
حکیم نزاری قهستانی

که دست از هوایِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 417

غزل 417 ام از 1607 غزلیات

که دست از هوایِ تو بر سر ندارد

1 که دست از هوایِ تو بر سر ندارد که چشم از فراقت به خون تر ندارد

2 جمادست نه جانور هر که شوری ز شیرینِ عشقِ تو در سر ندارد

3 درین آشیان خانه مرغی نبینم ز شوقِ تو بر بالِ جان پر ندارد

4 دگر در خرابات رندی ندیدم که بر کف ز یادِ تو ساغر ندارد

5 مبیناد چشمی که از خاکِ راهت به خونابۀ دل مخمَّر ندارد

6 مرا از تو دردی ست در دل عجایب ولی با که گویم که باور ندارد

7 چه دردست شوقت که ساکن نگردد چه بحریست عشقت که معبر ندارد

8 در آن بحر رفتی نه مسکین نزاری که این زهره شیرِ دل آور ندارد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر که دست از هوایِ تو بر سر ندارد

شاعر شعر که دست از هوایِ تو بر سر ندارد چه کسی است ؟

شاعر شعر که دست از هوایِ تو بر سر ندارد حکیم نزاری قهستانی می باشد.

شعر که دست از هوایِ تو بر سر ندارد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر که دست از هوایِ تو بر سر ندارد چیست ؟

قالب شعر که دست از هوایِ تو بر سر ندارد غزل است

مضمون اصلی شعر که دست از هوایِ تو بر سر ندارد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر