- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن دیده نباشد که نه حیران تو باشد وان دل نبود کاو نه به زندان تو باشد
2 گر بر سر من حکم کنی رای صوابست آن سر چه کنم گرنه به فرمان تو باشد
3 در عید رخت کرده فدا جان جهانیست آن جان نبود جان که نه قربان تو باشد
4 هر میوه که از جنّت فردوس بیارند میلم همه بر پسته خندان تو باشد
5 در رشته نظمم طلبم لؤلؤ لالا نه نه غلطم رشته دندان تو باشد
6 من درخور وصل تو نیم لیک نگارا گر لطف کنی غایت احسان تو باشد
7 باروی دل افروز تو آن قدر ندارد خورشید جهانتاب که دربان تو باشد