آن یار رو ز ما بچه رو می از اسیری لاهیجی غزل 415

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

آن یار رو ز ما بچه رو می کند نهان

1 آن یار رو ز ما بچه رو می کند نهان چون روی خوبش از همه رو دیده ام عیان

2 جان مگو نهان بجهان شد جمال او زیرا که روی دوست عیانست از جهان

3 وحدت بنقش و صورت کثرت ظهور یافت یک ذات بیش نیست چه پیدا و چه نهان

4 پیدا بنقش جمله عالم نمود یار از غیر او نه نام توان یافت نه نشان

5 نقش دویی نمود ولی جز یکی نبود این اختلاف صورت و معنی جسم و جان

6 حسنش بشکل هر دو جهان چون که جلوه کرد عالم نمود ورنه چه کون و کجا مکان

7 جایی رسید جان اسیری براه عشق کانجا نه نام کشف و عیان بود و نه نشان

عکس نوشته
کامنت
comment