- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن خداوند محتشم چاکر که فزونست حشمتش ز جهان
2 دی برسم عیادتم از خاک برگرفت آن نهایت احسان
3 چون تو را دیدن عرق ز عرق سوز بیمار راست شعله نشان
4 لطف دیگر علاوه این ساخت از کف زر نثار سیم افشان
5 که به حکمت در انجمن سازد غرق دریای انفعالم از آن
6 من که چون خسته عرق کرده یافت در دم به یک نفس درمان
7 عذر آن شهریار اگر خواهم که بخواهم به کلک یا به زبان
8 بایدم ساخت دایم الحرکت هر دو را تا به انقراض زمان