-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن پری را گوهر عصمت ز کف شد حیف حیف آفتابی بود نورش برطرف شد حیف حیف
2 طرح یک رنگی فکند آن بت بهر بد گوهری گوهر یک دانه هم رنگ خزف شد حیف حیف
3 آن کمان ابرو که کس انگشت بر حرفش نداشت تیر طعن عیب جویان را هدف شد حیف حیف
4 آن که کام از لعل او جستن بزر ممکن نبود گنج تمکینش به نادانی تلف شد حیف حیف
5 آن که خواندش مادر ایام فرزند خلف عاقبت دل خوش کن صد ناخلف شد حیف حیف
6 نوگلی کز صوت بلبل پنبهاش در گوش بود واله چنگ و نی و آواز دف شد حیف حیف
7 محتشم از درد گفتی آن چه در دل داشتی کوش هر بیدرد این در را صدف شد حیف حیف