1 آن روز نگر که جان کم تن گیرد یا عادت تو طبیعت من گیرد
2 آن کن که به حشر دست گیرت باشد چیزی مکن ای دوست که دامن گیرد
1 یک بوسه زان دو شکَرِ شیرین تر از نبات ارزد به نزد من به همه ملکِ کاینات
2 خضر از کجا و خطِّ غبار تو از کجا یک بوسه از لب تو و صد چشمه ی حیات
1 طاقت بار ملامت نبود گردون را وین شرف شیفتگان راست نه هر مادون را
2 من دل سوخته با این همه خامان چه کنم نافه را بوی بود نی جگر پر خون را
1 ماه نو بنمود رخسار از نقاب ساقیا در ده سبک جام شراب
2 آتش سی روزه را بنشان به آب خاصه خوب آبی معطر چون گلاب