-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن ترک کج کله چو هوای شکار کرد در یک قبا هزار بلا را سوار کرد
2 زد مرده سبزه سان ز سم بادپاش سر برهر زمین که راه چو باد بهار کرد
3 ببرید تن ز جان که شود گرد در رهش از گرد ره چو جا به میان غبار کرد
4 کشته مخوان شکاری او را که چون رسید تیرش بدو ز شادی آن جان نثار کرد
5 چشم است زخم او به تن صید و تیر ازو چون بگذارند سوی خودش چشم چار کرد
6 زینسان کزو چو لاله برم داغها به خاک خواهد زمانه خاک مرا لاله زار کرد
7 جامی که شد خمیده به بزم غمش چو چنگ از رشته های اشک بر آن چنگ تار کرد