1 آن سرو بلند کز غمش پست شدم جامی ز کفش خوردم و از دست شدم
2 از غایت لطف می ندیدم در جام گفتی که من از جام تهی مست شدم
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
1 ای کرمت نظم داده کار جهانرا والی اقلیم جسم ساخته جانرا
2 داده شتاب و درنگ از ره حکمت قدرت تو هیأت زمین و زمانرا