آن سرو دی به قصد سلامم قیام کرد از جامی غزل 289

آن سرو دی به قصد سلامم قیام کرد

1 آن سرو دی به قصد سلامم قیام کرد شرط وفا و رسم تفقد تمام کرد

2 جای جواب خواستمش جان دهم چو او دست ادب به سینه نهاد و سلام کرد

3 یک دم نکرد در نظر من مقام لیک ذوق سلام او به دل و جان مقام کرد

4 بودم چو خاک بر سر راهش بسی حقیر خاک حقیر را ز کرم احترام کرد

5 دل رفت و جان هم از پی سرو روان او از پیش من چو بهر گذشتن خرام کرد

6 شکر خدا که از شکرین خنده سعی بخت شیرین لبش به کام من تلخکام کرد

7 جامی به وصف آن لب لعل شکرشکن طی حدیث طوطی شیرین کلام کرد

عکس نوشته
کامنت
comment