حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی
حزین لاهیجی

آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم از حزین لاهیجی غزل 246

غزل 246 ام از 1771 غزلیات

آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت

1 آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت جستم از جای چنان گرم، که دامانم سوخت

2 غنچهای غارت ایام به گلشن نگذاشت غم تنهایی مرغان گلستانم سوخت

3 مدتی شد که ز دشت آبله پایی نگذشت جگر از تشنگی خار بیابانم سوخت

4 من که در صومعه سرحلقهٔ دین دارانم نگه کافر آن مغبچه ایمانم سوخت

5 نفس سوخته، در سینه نگهدار حزین این چه افسانهٔ گرم است که مژگانم سوخت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت

شاعر شعر آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت چه کسی است ؟

شاعر شعر آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت حزین لاهیجی می باشد.

شعر آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 12 سروده شده است.

قالب شعر آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت چیست ؟

قالب شعر آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت غزل است

مضمون اصلی شعر آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, غمگین است.
بنر