-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن سنگدل چو پیش اسیران غم نشست یارب سبب چه بود که بسیار کم نشست
2 خواهم نشست با تو همی گفت یک دو روز اکنون که کرد وعده وفا یک دو دم نشست
3 گر نیست در کفم گلی از روضه حرم این بس که خار بادیه ام در قدم نشست
4 گر خفت زیر ریگ بیابان تنش چه باک آن را که مرغ روح به بام حرم نشست
5 شد بر دلم مجال طپیدن عظیم تنگ در سینه بس که تیر تو پهلوی هم نشست
6 سیل سرشک من نرود ز آستان تو چون سایلی که بر در اهل کرم نشست
7 جامی به روی خود چو در وصل بسته دید در کنج صبر روی به دیوار غم نشست