- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هزار شکر که برگشتم از سفر به مقام به رغمِ دشمنی و دیدم جمالِ دوست به کام
2 دگر مجاهده غربتم هوس نکند که در مشاهده دوستان خوش است مدام
3 چو از قیامتِ روزِ وداع یاد آرم عرق ز هیبتِ آنم فرو چکد ز مسام
4 به دردِ دل نظری از پس و رهی در پیش چنان که بادیه شوقِ عشق بیانجام
5 هزار نامه سیه کردهام به دوده دل به دستِ باد صبا دادهام اُلام اُلام
6 جفای چرخ و عذابِ سفر مپرس از من چه گویمت که چه آمد به رویم از ایّام
7 شکایتی که من از روزگار دارم هم به روزگار حکایت کنم علی الاتمام
8 به زور و زاری اگر بی تو بادهای خوردم حلالزاده نی ام گر نگفتهام که حرام
9 خمارِ مردم عاشق ز باده ننشیند که دردِ عشق نگیرد به دُردِ می آرام
10 به مجلسی که درافتاد میندانستم که زهر میخورم از غصّه یا شراب از جام
11 به بویِ دوست چنان مست و بیخبر بودم که حاجتِ می و مسکر نبود و عطرِ مشام
12 سماعِ مطرب و بانگِ نماز فرق نداشت به گوشِ من که مخالف کدام و راست کدام
13 به اختیار نزاری دگر سفر نکند که احتیاط کند مرغِ زخمخورده ز دام