- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به لطفِ تست مرا گر صواب می بینی توقعی که درآیی دمی و بنشینی
2 بیا که علّتِ رنجم طبیب می گردد در آن زمین که تو ام بر فرازِ بالینی
3 قدم ز کلبه ی فرهادِ خویش باز مگیر به چشمِ تلخ که رشکِ هزار شیرینی
4 به قولِ دشمنِ بد گویم التفات مکن که دشمن از همه نوعی کند سخن چینی
5 به رویِ خلق و برایِ خدای رحمت کن که هم طریقه ی دنیایی است و هم دینی
6 مرا که عاشقِ زارِ توم فرو مگذار به ناتوانی و بی چارگی و مسکینی
7 به عهدها چو تو صبحی نزاد مادرِ شب که نور قبله ی جان سرّ حسن و تحسینی
8 نه من به عزّتِ تو شاهدِ دگر یابم نه تو به نسبتِ من عاشقِ دگر بینی
9 کم افتدت به قدم چون نزاری مسکین اگرچه به ز نزاری بود که بگزینی