- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکرست آن لب میگون تو یاقوت روانست که ازو چشم رهی چشمه یاقوت روانست
2 بشکر خنده اگر پسته شیرین نگشائی عقل باور نکند آنکه ترا هیچ دهانست
3 آب عناب روان گشت ز بادام دو چشمم بسکه آن پسته شکر شکنت چرب زبانست
4 حیرت آرند ز رخسار تو صاحبنظران تا چه چیزست بجز حسن که آنحیرت از آنست
5 چشم بد دور از آنقامت چون سرو روانت که ز سر تا بقدم راست تو گوئی همه جانست
6 هر زمان بر سر آتش نهدم آب دو دیده بس که پیدا کند اسرار که در سینه نهانست
7 کامم امروز بده از لب شرینت که فردا کس چه داند چه شود حال که گیتی گذرانست
8 گر دل خسته زارم هدف تیر تو گردد دولت من بود آخر نه که ز آن تیرو کمانست
9 دارد آشفته و سرگشته چو خود ابن یمین را زلف مشکینت که سر تا قدم آشوب جهانست