- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدار ای نازنین یار از جفا دست که بر وصلت نمی باشد مرا دست
2 طبیب من به حالم رحمتی کن که در دردت ندارم بر دوا دست
3 منم افتاده ی عشقت ولیکن ندارم در فراقت مومیا دست
4 به آب جور و صابون ستمها یقین دانم بشست او از وفا دست
5 مراد من ز جانان وصل باشد نباشد بر مرادم گوییا دست
6 مکن بر عمر چندان اعتمادی نداد اندر جهان کس را بقا دست
7 زکوة حسن را فرمان دمی کن چو دارد بر سر راهت گدا دست
8 مسلمانان مرا از خاک کویت چه چاره چون ندادم توتیا دست
9 جهان بیگانه گشت از خویش آن روز که زد بر دامن آن آشنا دست