1 ای از پی لطف تو دل من نگران چون پوشیدی تو پرده بر من مدران
2 زین پس من و بندگیت تا من بزیم تو نیز گذشته را زمن در گذران
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 می کن ستمی و هر چه بادا بادا کم گیر دمی و هر چه بادا بادا
2 از سود و زیانِ آنچ نامش عمر است ماییم و دمی و هرچ بادا بادا
1 من خاک تو در چشم خرد می آرم عذرت نه یکی نه ده که صد می آرم
2 سر خواسته ای به دست کس نتوان داد می آیم و بر گردن خود می آرم
1 ای دل صفت جمال او نتوان گفت وز مرتبهٔ کمال او نتوان گفت
2 هر چند مقرّبی ولی از هیبت هرگز سخن وصال او نتوان گفت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **