- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکر نعمت آورم یا عذر ار تقصیر خویش منت از تقدیر تو یا خجلت از تدبیر خویش
2 ترک هر تدبیر شد تدبیر ما در بندگی تا تو دانی و خدایی خود و تقدیر خویش
3 دانه تا پنهان نسازد هستی خود را بخاک ابر رحمت کی کند پیدا در آن تأثیر خویش
4 خاک شو تا بر تو اندازد نظر آن چشم پاک ورنه کس بر سنگ کی ضایع گذارد تیر خویش
5 بیقراری سر زلفش نه از باد صباست یک جهان دیوانه دارد در خم زنجیر خویش
6 در نگاهی از پس سد خشم ذوق دیگر است حسن در تسخیر دل داند نکو تدبیر خویش
7 عاقلان گویند آسانی به از دشواری است چون خرابی سهلتر، کوشم چه در تعمیر خویش
8 دیده بر روی جوان به گوش بر گفتار پیر در جوانی این سخن دارم بیاد از پیر خویش