عهد با بالابلندی بسته ای از سعیدا غزل 555

سعیدا

سعیدا

سعیدا

عهد با بالابلندی بسته ای

1 عهد با بالابلندی بسته ای دل به شوخی خودپسندی بسته ای

2 کرده ای زین ابلقت را چون فلک آفتابی بر سمندی بسته ای

3 تنگ شکر را گشودی از لبت بر سر هر حرف، قندی بسته ای

4 وانمودی خویش را بیچون به خلق خلق را با چون و چندی بسته ای

5 کرده ای جا خال را در خاطرم در دل آتش سپندی بسته ای

6 نوش داروها در آن لب هست و لب از برای دردمندی بسته ای

7 کرده ای جا در خم ابروی یار خانه بر طاق بلندی بسته ای

8 داد از زلف فلک پیمای تو عالمی را در کمندی بسته ای

9 اوحدی خوش گفته ای بر روی یار «بر گل از عنبر کمندی بسته ای»

10 ای سعیدا عمر می خواهی و دل بر دم اسب دوندی بسته ای

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر