-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترا، که جان منی، ساخت ناتوان روزه ندانم از چه سبب شد بلای جان روزه؟
2 زکوة حسن بنه سوی ما و روزه منه که این زکوة بسی بهترست از آن روزه
3 زبان و کام ترا روزه بی حلاوت ساخت نداشت شرمی از آن کام و آن زبان روزه
4 ز بس که بر در و بام آفتاب طلعت تست بخانه تو گشادن نمیتوان روزه
5 رسید دور گل و روزه در میان آمد کجاست عید، که برخیزد از میان روزه؟
6 در انتظار شب عید و نور مجلس یار سیاه گشت بچشم همه جهان روزه
7 ز ماه روزه، هلالی، فغان مکن همه روز خموش باش، که زد مهر بر دهان روزه