ترا خود نیست از حکیم نزاری قهستانی غزل 1217

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ترا خود نیست راه و رسمِ یاری

1 ترا خود نیست راه و رسمِ یاری که یاران را معطّل می گذاری

2 چرا بر هیچ بی دل رحمتی نیست چه دل داری مگر خود دل نداری

3 قدم سهل است بر دنیا نهادن اگر با ما به یاری سر درآری

4 چنانم در میانِ جان نشستی که پندارم همه شب در کناری

5 به زور و زر ندارم با تو دستی مگر دستی برآرم هم به زاری

6 بدان ای دوست قدرِ دوست امروز چنین منگر عزیزان را به خواری

7 چه سود آن گه که یاد آری به حسرت که افسوس از تو ای مسکین نزاری

عکس نوشته
کامنت
comment