1
ای ترا جمع گشته در ره آز
همّت کوته و امید دراز
2
همه دندان ز حرص همچون سیر
همه مغز تو پوست همچو پیاز
3
ندهی خر بزاهدان لیکن
نان ایشان همی خوری بنیاز
4
دست تو چون دهان گرسنگان
هر چه در وی نهی نیایی باز
5
چون گلو می فرو بری همه چیز
وز تو ناید برون مگر آواز