- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بگو که با غم هجران روی او چه کنم ره وصال ندارم به سوی او چه کنم
2 چو نیست بار مرا در وصال خلوت دوست به کام دشمن بدگو به کوی او چه کنم
3 نه صبر بودن بی او نه طاقت ستمش به جان رسید دل من ز خوی او چه کنم
4 شبی نظر به مه چارده فتاد مرا نداشت روشنی مهر روی او چه کنم
5 مرا به زلف چو چوگان براند از بر خویش دلم اگر نشود همچو گوی او چه کنم
6 به عشق زلف و رخش مایلم به عنبر و گل درین و آن نبود رنگ و بوی او چه کنم
7 به جست و جوی وصالش نمی شود حاصل ولی اگر نکنم جست و جوی او چه کنم
8 ز حسرت گل رخسار و شکّر لب او شدم نزار و پریشان چو موی او چه کنم
9 کنند سرزنشم کز جهان چه می خواهی درین جهان بجز از گفت و گوی او چه کنم