- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بگو که نغمه سرایان عشق خاموشند که نغمه نازک و اصحاب پنبه در گوشند
2 شکست شیشه و در پا خلید و بی خبران هنوز میکده آشوب و عافیت کوشند
3 اگر ز دیر برندت به طوف کعبه، مباد امید و یاس در این کوچه دوش بر دوش اند
4 هزار شیشه تهی گشت و تنگ حوصله گان هنوز بی خبر از ته پیالهٔ دوشند
5 چه محنت آورد آن جمع را به ناله که تو به ریشهٔ دلشان می خلی و خاموشند
6 فغان ز عادت عرفی که تا تو دشمن جان رهش زدی، ز دلش دوستان فراموشند