بگوش خود شنودستم از عطار نیشابوری اسرارنامه 8

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

بگوش خود شنودستم ز هر کس

1 بگوش خود شنودستم ز هر کس که موری را بسالی دانهٔ بس

2 ز حرص خود کند در خاک روزن گهی گندم کشد گه جوگه ارزن

3 اگر بادی برآید از زمانه نه او ماند نه آن روزن نه دانه

4 چو او را دانهٔ سالی تمام است فزون از دانهٔ جستن حرام است

5 مثال مردم آمد حال آن مور که نه تن دارد و نه عقل و نه زور

6 شده در دست حرص خود گرفتار بنام و ننگ و نیک و بد گرفتار

7 همی ناگاه مرگ آید فرازش کند از هرچ دارد خوی بازش

8 هر آن چیزی که آنرا دوست تر داشت دلش باید ازو ناکام برداشت

9 چو بستاند اجل ناگاه جانش سر آرد جملهٔ کار جهانش

10 نه او ماند نه آن حرصش که بیش است کدامین خواجه صد درویش پیش است

عکس نوشته
کامنت
comment