ای معلم، خاطر غمدیده از هلالی جغتایی غزل 301

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

ای معلم، خاطر غمدیده من شاد کن

1 ای معلم، خاطر غمدیده من شاد کن بنده کردم، یک زمان آن سرو را آزاد کن

2 از گدای خویش فارغ مگذر، ای سلطان حسن یا بده داد من درویش، یا بیداد کن

3 خواه پیغامی فرست و خواه دشنامی بده از فراموشان، بهر نوعی که خواهی، یاد کن

4 دل نه صد چاکست؟ آخر مرهم لطفی بنه رحمتی فرما و این ویرانه را آباد کن

5 ای دل، این خون خوردن پنهان مرا دیوانه کرد تاب خاموشی ندارم، بعد ازین فریاد کن

6 ناصحا، من عاشقم، این پند را دادن چه سود؟ گر توانی ترک این سودای مادرزاد کن

7 بر سر کویش، هلالی، صبر را بنیاد نیست چون درین کو آمدی، کار دگر بنیاد کن

عکس نوشته
کامنت
comment