1 طلعت مقصود چون ز پرده درآید خلق جهان را تمام پرده در آید
2 دوست مگو جلوه گر شود به قیامت هست قیامت چو دوست جلوه گر آید
3 دیدهٔ ما تاب آفتاب ندارد گر فکند پرده یا ز پرده برآید
1 آراست عروسگل گلستان را آماده شو ای بهار بستان را
2 وقتستکه در سرود و وجد آرد شور رخگل هزار دستان را
1 عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت
2 این با طرب و خرمی و فرخی آمد وان باکرم و محنت و رنج و مرضان رفت
1 بهار آمدکه ازگلبن همی بانگ هزار آید به هر ساعت خروش مرغ زار از مرغزار آید
2 تو گویی ارغنون بستند بر هر شاخ و هر برگی ز بس بانگ تذرو و صلصل و دراج و سار آید