1 تاکی غم زید و گه غم عمرو خوریم آن به که به جای غم ز خم خمر خوریم
2 خوش باش به نیش و نوش کز نخل حیات فرضست که گه خار و گهی تمر خوریم
1 چون خواست کردگار که گیتی نظام گیرد دولت قویم گردد ملت قوام گیرد
2 ملک رمیده از نو باز انقیاد جوید دین شمیده از نو باز انظامگیرد
1 به کف هر آنکه سر زلف دلستان دارد به دست سلسله عمر جاودان دارد
2 جبین و چهره و ابروی دوست پنداری به برج قوس مه و مشتری قران دارد
1 بدا به حالت آن مجرمیکه روز حساب به قدر یک شب هجر تواشکنند عذاب
2 خوشا به حالت آن زاهدیکه در محشر به قدر یک دم وصل تواش دهند ثواب