ما را ز حد برفت ز درد از جهان ملک خاتون غزل 860

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ما را ز حد برفت ز درد تو اشتیاق

1 ما را ز حد برفت ز درد تو اشتیاق تا کی کشیم زهر فراق تو در مذاق

2 رحمی به حال زار من مستمند کن زان رو که نیستم پس ازین طاقت فراق

3 آن طاق و جفت من که ببازید عشق تو با درد عشق جفت شدیم وز صبر طاق

4 جان می دهیم بر سر کویش ز گفت و گوی یک شب وصال دوست مگر افتد اتّفاق

5 در آرزوی روی تو و لعل دلکشت در نار محرقست تن و دل در احتراق

6 از نور شمع طلعت تو مهر در کسوف وز تاب آفتاب رخت ماه در محاق

7 صبح از فروغ نور جمال تو مشتقست شب را ز شام ظلمت زلف تو اشتقاق

8 گر خاکبوس خاک درت ممکنم شود بالای هفت منظر گردون زنم رواق

9 تا کی کشیم جان و جهان از میان جان بار جفا و جور تو و درد اشتیاق

عکس نوشته
کامنت
comment