- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوانی هدایه خوانده ای،اما هدایت را نمی دانی
2 مپیچان سر، بنه گردن، مترس از جان مترس از تن درآ در وادی ایمن، اگر موسی عمرانی
3 ملرزان دل، ملرزان جان، بترس از حضرت جانان توجه کن بدان سلطان، بوقت آنکه درمانی
4 سراسر حسن و خوبیها، از آن تست، ای زیبا اگر گویم صفاتت را ز حسن خود عجب مانی
5 ز خود بگذر، که تو جانی، چه جای جان؟ که جانانی رسید از ماه تا ماهی عنایت های ربانی
6 ز شیطان شهر ایمن شد، بلا و فتنه ساکن شد چو آمد بر سر کهسار سنجقهای سلطانی
7 چو عالم را بقایی نیست سلطانیست درویشی چو دولت را وفایی نیست درویشیست سلطانی
8 دلم را بر دو جانم بر دو دین خواهد، کجا گویم : مسلمانان، مسلمانان، مسلمانی، مسلمانی!
9 الهی رحمت وجود تو از اندازه بیرونست بقاسم رحمتی فرما، که حنانی و منانی