- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل ببرد از من بتی زیبا نگاری ماهرویی سرو قدّی گل عذاری
2 عاشقم عاشق بگفتم آشکارا عاشقی چندین گناهی نیست باری
3 کارِ من بر رویِ نیکو حال کردن هر کسی حالی دگر دارند و کاری
4 یار با ما در میان آید چه باشد سرزنش گو می کنید از هر کناری
5 چون امیدِ وصل خواهد بود شاید گر بباید برد یک چند انتظاری
6 هر که را بر خرمنِ گل دست باید گو مکش انگشت باز از زخمِ خاری
7 گو در این دریا مرو بد دل که زان پس نیست بیرون آمدن را اختیاری
8 هر که بر جان لرزد از عشقش چه حاصل مستِ عرفان را نباشد اعتباری
9 در وفایِ عهدِ یاری چون نزاری تا به دست آید بباید روزگاری