-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تبسم شرمگین ز آن غنچهٔ خودکام می بارد عرق چون موج شبنم زان رخ گلفام می بارد
2 به قدر قابلیت میوه افشان است هر نخلی از آن سرو سهی، زیبایی اندام می بارد
3 ز شهد التفاتش موج لذّت می زند کامم دهان تنگ او را، بوسه از پیغام می بارد
4 حجاب سخت رویان کار سوهان می کند با دل که از همواری وضع گدا، ابرام می بارد
5 اگر در چشم بینش روشنایی چون شرر داری ببین کز نقطهٔ آغازها انجام می بارد
6 نفس پروردهٔ خون ساز، تا رنگین سخن گردی ثمر از نخل های تشنه، اکثر خام می بارد
7 حزین از ریزش دستم، نماند دامن خشکی چو باران ز ابر رحمت، باده ام از جام می بارد