تبارک الله ازین از مسعود سعد سلمان مقطع 119

مسعود سعد سلمان

آثار مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

تبارک الله ازین بخت و زندگانی من

1 تبارک الله ازین بخت و زندگانی من که تا بمیرم زندان بود مرا خانه

2 اگر شنیدمی از دیگران حکایت خود همه دروغ نمودی مرا چو افسانه

3 چو من مهندس دیدی که کردی از سمجی بخاری و طنبی مستراح و کاشانه

4 ضعیف چشمم بی آفتاب چون خفاش همی بسوزم بی شمع همچو پروانه

5 چو شانه شد جگرم شاخ شاخ ز انده آن که موی دیدم شاخ سپید در شانه

6 ازین زمانه من از غبن پشت دست گزم که بست پایم صد ره به دام بی دانه

7 چو شیر خایم دندان ز درد و روزی بود که بود بر من دندان شیر دندانه

8 زمانه گر نکشد محنت مرا گیتی که نه سپهر به پهلو فرو برد خانه

9 چو شادیم ز درمسنگ داده بود فلک روا بود که کنون غم دهد به پیمانه

10 من از که دارم امروز امید مهر و وفا که دوست دشمن گشته ست و خویش بیگانه

11 از آن عقیم شد این طبع نیک ره به ثنا که هست مکرمت هر که بینم افسانه

12 درست و راست چو دیوانگان بر آن گویم که در تو گیرم ازین روزگار دیوانه

13 تو خویشتن را مسعود سعد رنجه مدار اگر نخواهی محنت مباش فرزانه

14 نکو نگفتی و هرگز نکو نداند گفت رمیده دیوی ماند میان ویرانه

15 اگر چه کار به دولت مخنثان دارند غلام مردان باش و بگوی مردانه

عکس نوشته
کامنت
comment