- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار دل میجوید و عاشق روانی میدهد چون کند مسکین در افتادست و جانی میدهد؟
2 چون نمیافتد به دستش آستین وصل دوست بر در او بوسهای بر آستانی میدهد
3 گفت: لعلت میدهم کام دلت، باری مرا گر نمیبخشد لبت کامی، زبانی میدهد
4 با وصالش میتوانم جاودان خوش زیستن گر فراق او مرا یکدم امانی می دهد
5 گو برون کن جان و دل هرکس که او چون جام می میرود خود را به دست دلستانی میدهد
6 گفتمش موی تو بر زانو چه آید هر زمان؟ گفت: پیشم شرح حال ناتوانی میدهد
7 گفتم: از من هیچ ذکری میرود در حلقهاش؟ گفت: سودا بین که تشویش فلانی میدهد
8 غم مخور سلمان به غم خوردن که چرخ از خوان خویش هر همایی را که بینی استخوانی میدهد