1 چسان ای آفتاب آسمان گرد باین دوری به چشم من در آئی
2 بخاکی واصل و از خاکدان دور تو ای مژگان گسل آخر کجائی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نقطهٔ نوری که نام او خودی است زیر خاک ما شرار زندگی است
2 از محبت می شود پاینده تر زنده تر سوزنده تر تابنده تر
1 قوم تو از رنگ و خون بالاتر است قیمت یک اسودش صد احمر است
2 قطرهٔ آب وضوی قنبری در بها برتر ز خون قیصری
1 دل من رازدان جسم و جان است نپنداری اجل بر من گران است
2 چه غم گر یک جهان گم شد ز چشمم هنوز اندر ضمیرم صد جهان است
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به