1 خورشید سپهر سر بلندی بهزاد کز مادر دهر از همه عالم زیر سرت
2 گفتند که بر بستر ضعف است ملول بهر شعفش به دلف بشین باد آن ضاد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هان ای دل هجران گزین در جلوه است آن مه دگر تشریف استغنا مکن بر قد من کوته دگر
2 ای فتنه میانگیزی از رفتار او گرد بلا خوش میکشی میل فسون در چشم این گمره دگر
1 به دعوی آمده ترکی که صید خود کندم دل از تو میکنم ای بت خدا مدد کندم
2 مرا تو کشتهای و بر سرم ستاده کسی که یک فسون ز لبش زنده ابد کندم
1 یارب چه مهر خوبان حسن از جهان برافتد گیرد بلا کناری عشق از میان برافتد
2 دهر آتشی فروزد کابی بر آن توان زد داغ درون نماند سوز نهان برافتد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به