-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سلطان جان ز عالم علوی نگاه کرد بهر شکار روی بدین دامگاه کرد
2 آمد به بند چار طبایع اسیر گشت بر خویش عیش عالم علوی تباه کرد
3 چون مدتی به منزل سفلی بیارمید رخ را ز دود گلخن دنیا سیاه کرد
4 پس نفس تیره شکل ز روی مناسبت پیوند جان گزید چو در وی نگاه کرد
5 با جان چو نفس یافت مجال برادری چون یوسفش به مکر گرفتار چاه کرد
6 توفیق در رسید ز چاهش خلاص داد بازش به مصر عالم جان پادشاه کرد