- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم وقت سرود ماست، گهی زیر و گاه بم
2 گر عید عیش نیست پس این زینت از کجاست؟ صحرا و کوهسار علم در پی علم
3 بلبل به باغ و راغ همین می کند نوا: آمد زمان شادی و بگذشت روز غم
4 از لطف یار ما، که وجود است در وجود همواره می رود عدم اندر پی عدم
5 چندان که دل نهاد جفا بر سر جفا آن چاره بر نمود کرم در پی کرم
6 آن خواجه را که پار گرامی نداشتند امسال پیش یار عزیزست و محترم
7 گفتند قاسمی را: کان یار غار کیست؟ هم لطف یار گفت که: «ذوالفضل و النعم »