صد شکر که بتخانه ی اندیشه از عرفی شیرازی غزل 43

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

صد شکر که بتخانه ی اندیشه خراب است

1 صد شکر که بتخانه ی اندیشه خراب است ناقوس و تبش در گرو باده ی ناب است

2 با قسمت خود هر که تو بینی جم و دارا است محتاجی مردم همه آن سوی حساب است

3 سیرابی و لب تشنگی از هم نشناسیم این است که آسایش ما عین عذاب است

4 حرمان مرا شوق دهد نشاء مقصود بس تشنه فرو مرد ندانست که آب است

5 گر کبک دل من نزند قهقه ی ذوق معذور همی دار که در چنگ عقاب است

6 توفیق بهانه است اگر عازم راهی بشتاب که سرمایه ی توفیق شباب است

7 دی پیر مغان گفت دلم سوخت که عرفی جویای رموز است ولی بیهده یاب است

عکس نوشته
کامنت
comment