- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکر میریزد از پسته نگارم در سخن گفتن نباشد هیچ طوطی را ازین خوشتر سخن گفتن
2 ز یاد رسته دندان همچون در شهوارش مرا گوهر فشان گردد زبان اندر سخن گفتن
3 بدور اختر چشمش کزو شد چشم جان روشن نباشد عقل را لایق زماه و خور سخن گفتن
4 ز آه سرد و اشک گرم خشک و تر بود دایم لب و چشمم ولی نتوان ز خشک و تر سخن گفتن
5 اگر چه عشق او بربود خواب و خور ز من لیکن نباشد لایق عاشق ز خواب و خور سخن گفتن
6 نسیم صبح را گفتم بگو رمزی ز من با او که با او جز تو نتواند کسی دیگر سخن گفتن
7 بگفت ابن یمین خشک آر و بگذر زین حدیث تر که با آن سیمبر نتوان بجز از زر سخن گفتن