- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکری نیئی شکر کو چو تو خوش دهان ندارد قمری نئی قمر کو شکرین زبان ندارد
2 به خوشی و دلستانی به دو هفته ماه مانی نه که ماه آسمانی لب درفشان ندارد
3 به کشی و سر فرازی به مثال سرونازی نه که سرو با درازی قدمی روان ندارد
4 بنشان به آب لعلت ز دل من آتش غم به نشان آنکه گفتی دهنم نشان ندارد
5 به سوال بوسه ای زان دهنی که خود نداری به زبان بگو که آری که ترا زیان ندارد
6 کمرت شبی بجستم تو در آن میانه گفتی کمر از کسی چه جوئی که خود او میان ندارد
7 به هزار عهد گفتم که دلم به وهم و خاطر ز میان یقین نداند ز کمر گمان ندارد
8 به میان در است جانم به غرامت ار دلم را غم آنچنان میانی ز میان جان ندارد
9 سر زلفت ارشکستم ز سبکدلی تو مشکن که چنان لطیف زلفی دل ازین گران ندارد
10 دو جهان فدات کردم که دلم ز ذوق عشقت پی این جهان نگیرد غم آن جهان ندارد
11 گل وعده ای نبویم که نه زرد روی گردم نبود بهار هرگز که ز پی خزان ندارد
12 چو تو غم به جان فروشی ز تو چون خرند شادی چه بتی که از تو عاشق غم رایگان ندارد
13 دل مجد را برافروز که دلیست عشرت اندوز به خدا که چون وی امروز زمی و زمان ندارد