صد شکر کز اقبال غم و لشگر از عرفی شیرازی غزل 35

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

صد شکر کز اقبال غم و لشگر آفت

1 صد شکر کز اقبال غم و لشگر آفت در مملکت عشق نشینم به خلافت

2 هر چند که در خورد جمالت نظری نیست حیف است که پنهان بود آن حسن لطافت

3 تا دختر رز دست در آغوش برقصید گو محتسب شهر مکن ترک ملامت

4 هر چند که شمشیر به بیگانه نراند بر حوصله ی عشق بکش تیغ ظرافت

5 آلودگی از دهنم دور نگردد گر چشمه ی کوثر کنمش صرف نظافت

6 در عشق چه یک گام و چه صد مرحله، عرفی تا شوق نباشد نشود طی مسافت

عکس نوشته
کامنت
comment