1 شکر از لعل تو گفتم که نشانی دارد کی چو آن لعل شکربار بیانی دارد
2 وعده وصل بفردا دهدم پنداری باز بر هستیم آنشوخ گمانی دارد
3 هوس جنت فردوس ندارد فردا هر که در میکده امروز مکانی دارد
4 نه عجب سوختن خرمنش از آتش شوق هر که همخانه بخود برق یمانی دارد
5 هدف تیر نظر کاش کند مرغ دلم ترک مست تو که در دست کمانی دارد
6 جز زسرو قد تو از همه قید آزاد است هر که قمری صفت از عشق نشانی دارد
7 سرو پیش قد تو جلوه تواند حاشا یا که پیش لب تو غنچه دهانی دارد
8 کرده طی در قدم اول جولانگه عمر توسن عشق چه بگسسته عنانی دارد
9 همه شب در غم هجران جمالت چون شمع سوزد آشفته و پرشعله زبانی دارد