صوفی ز خانقه به خرابات می رود از جامی غزل 170

صوفی ز خانقه به خرابات می رود

1 صوفی ز خانقه به خرابات می رود زآفتکده به مأمن آفات می رود

2 عمر عزیزبی می و معشوق فوت کرد اکنون پی تلافی مافات می رود

3 نعلین هر دو کون کشیده ز پای سعی موسی صفت به طور مناجات می رود

4 ما را طواف کوی مغان یاد می دهد هر جا سخن ز سیر مقامات می رود

5 هر دم بلای نفی سوی بحر نیستی دل بهر شست و شوی اضافات می رود

6 وانگه درون زورق الا گرفته جای پاک از همه به ساحل اثبات می رود

7 جامی رود به میکده شب بی چراغ و شمع این راه را به نور کرامات می رود

عکس نوشته
کامنت
comment