صوفی ز میم واقف اسرار از امیرعلیشیر نوایی غزل 189

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

صوفی ز میم واقف اسرار نهان کرد

1 صوفی ز میم واقف اسرار نهان کرد من نیز چو نوشم به کنم آنچه توان کرد

2 جاوید سرافراز شد آنکس که سر خود در دیر فنا خاک ره پیر مغان کرد

3 از خوابگه آمد بدرو گشت قیامت دل را که ز غرب آمده خورشید گمان کرد

4 پیر عجب آمد می دوساله که هر پیر کش همدم او یک دو نفس گشت جوان کرد

5 بر سوگ عروسان چمن ابر بهاری چون صرصر دی دید به صد لرزه فغان کرد

6 گفتم به دل افغان بکنی چونش به بینی هر چیز که گفتم نکنی دید و همان کرد

7 قطع ره هستی که عجب دور و دراز است فانی نه گر از خویش برون رفت چسان کرد

عکس نوشته
کامنت
comment