صوفی متاع صومعه رهن شراب کن از جامی غزل 757

صوفی متاع صومعه رهن شراب کن

1 صوفی متاع صومعه رهن شراب کن پیرانه سر تلافی عهد شباب کن

2 مستم ز نشئه می عشق پریوشی بر یاد لعلش از دو سه جامم خراب کن

3 عیب است لاف عشق جوانان و عهد شیب موی سفیدم از می گلگون خضاب کن

4 بدنام و شهر رانده و رسوای عالمیم ای پارسا ز صحبت ما اجتناب کن

5 کسب کمال و فضل فضولی ست ای پسر از عاشقان فضیلت عشق اکتساب کن

6 معنی یکی ست گر چه صور مختلف فتاد این نکته را قیاس ز بحر و حباب کن

7 جامی جناب پیر مغان قبله دعاست هر چیز کالتماس کنی زان جناب کن

عکس نوشته
کامنت
comment